علل سردرگمی در انتخاب شغل دلخواه
بزرگترین چالشی که ممکنه باهاش روبرو بشین اینه که میخواهید برای خودتون آینده خوبی بسازید ولی نمیدونین از چه راهی ؟! دراین وضعیت، معمولاً هرچه بیشتر فکر میکنیم، کمتر به نتیجه میرسیم و درنهایت هم هیچ اقدامی انجام نمیدیم.
ممکنه در پشت این سردرگمیها، باوری اشتباه، سؤالی نادرست، کمبود اطلاعات یا نداشتن دید کلی باشد؛ به همین علت، مهم است که بتونیم عمیقتر به موضوع نگاه کنیم. در این مواقع، مشاوری مجرب میتونه یاریرسان باشه و زاویۀ دید ما رو تصحیح کنه.
البته بسیاری از اوقات، مسئلههایی که موجب سردرگمی افراد میشن، مشابهاند؛ برای همین در ادامه به بررسی مسائل رایج این حوزه میپردازیم .
این مسئله که در میان دانشجویان یا کسانی که هنوز وارد بازار کار نشدهاند بیشتر شایع است، ممکن است از کمبود آگاهی یا تجربه ناشی شود؛ برای مثال:
تخصصی و پیچیده شدن بازار کار و تنوع و تعدد مشاغل نسبت به گذشته بسیار بیشتر شده است؛ پس اگر شناختتان از مشاغل، در چند شغل معروف و رایج خلاصه میشود، بهتر است به اطلاعاتتان بیفزایید و مشاغل زیرشاخهای و تخصصیتر و جدیدتر را بررسی کنید
تا به امروز، شاید کارهایی را آزمودهاید و تجاربی کسب کرده و حتی به بخشی از علایق خود پی برده باشید؛ اما فعالیتهای بیشماری وجود دارد که هنوز تجربه نکردهاید. بهتر است به موقعیتها نه نگویید و تجاربتان را گسترش دهید تا بتوانید علاقهمندیهایتان را بهتر بشناسید.
این مسئله مختص زمانی است که کارهای زیادی در ذهنتان وجود دارد و همۀ آنها برایتان جذاب هستند و نمیتوانید یکی را انتخاب کنید. فراموش نکنید که قرار نیست همۀ علاقهمندیهای شما در یک شغل محقق شوند. علاوهبراین، شاید همۀ علایق شما بهقدری جدی نباشند که به یک کار تبدیل شوند. ممکن است برخی از آنها را بتوان بهشکل سرگرمی یا کارهای جانبی ادامه داد.
بنابراین برای حل این مسئله، میتوانید فهرستی از علاقهمندیهای خود تهیه و بعد آنها را براساس اهمیت، اولویتبندی کنید. در این اولویتبندی متوجه خواهید شد که به چه کارهایی میشود به چشم شغل نگاه کرد و کدامیک فقط در حد سرگرمی بوده و برایتان چندان جدی نیست.
این کار باعث میشود وضعیت برای شما شفافتر شود. در این مرحله ممکن است به یک تصمیم برسید. اگر همچنان نمیتوانید تصمیم بگیرید، از خودتان بپرسید:
یکی ازباورهای اشتباه ما اینه که فکر میکنیم برای انجام کار مشخصی زاده شدهایم و قراره انتخاب شغلمون، انتخابی برای همۀ عمر باشد. این باور صحت نداره؛ چراکه علاقهها، انگیزهها ارزش ها و مهارتهای شما در طول زمان تغییر کرده، شناختتان از خودتان بیشتر میشود و به طبع آن، شغل مناسب شما نیز تغییر میکند. آماده بودن برای تغییرات احتمالی آینده میتواند از اضطراب شما کاسته و انتخاب را برایتان کمی آسان کند.
استعداد، توانایی ذاتی شما در یادگیری حوزۀ بهخصوصی است. برای یادگیری آنچه که در آن استعداد دارید، به زمان و تلاش کمتری نسبت به دیگر افراد همسطح خودتان، یعنی افرادی که از لحاظ سن، هوش، امکانات آموزشی و… تقریباً در سطح شما هستند، نیازمندید
استعداد تا حد زیادی ذاتی و مهارگسیخته است؛ اما مهارت اینطور نیست. مهارت، اکتسابی بوده و از تلاش و تمرین زیاد در یک حوزه ناشی میشود. مهارت بالا میتواند بر استعدادِ پرورشنیافته غلبه کند؛ برای مثال، اگر استعداد شما در ریاضی خوب باشد، اما آن را پرورش ندهید، به موفقیت جالبتوجهی دست پیدا نمیکنید، ولی دوستتان با استعداد کمتر، اما تلاش و تمرین بسیار، میتواند به مهارت برسد و پیشرفت کند. توجه داشته باشید که معمولاً مهارتها و علایق شما در همان حوزۀ استعدادهایتان قرار دارند و کسب تجربه و مهارت در این حوزهها میتواند شما را به چیرگی و زبردستی زیادی برساند.
۱. در زمان کودکی چه کاری را خیلی خوب انجام میدادید؟
۲. بعد از انجام چه فعالیتِ هدفمندی احساس میکنید انرژی درونیتان خیلی بیشتر شده است؟
۳. چه زمانی و در حین انجام چه کاری احساس میکنید خود واقعیتان هستید؟
۴. چه کارهایی را ذاتاً و بدون دریافت آموزش یا راهنمایی خاصی، خوب انجام میدهید؟
۵. معمولاً چه چیزهایی توجه شما را به خودشان جلب میکنند؟
۶. چه چیزی را سریعتر از دیگران و زودتر از موضوعات دیگر یاد میگیرید؟
۷. چه کارهایی را فقط بهخاطر علاقه انجام میدهید؟
۸. عاشق چه کارهایی هستید؟ در حین انجام چه کارهایی گذر زمان را حس نمیکنید؟ اگر هیچ محدودیتی وجود نداشت، همین حالا دوست داشتید به سراغ چه کاری بروید؟
۹. چه کارهایی را بهصورت خودکار انجام میدهید و آن را در فهرست وظایف روزمرهتان نمیآورید؟
علت ایجاد این مسئله میتواند نوع نگاه ما به شکست و ترسمان از وقوع آن باشد. ترس از شکست، بسیار رایج و یکی از موانع بزرگ در مسیر هر تلاشی به شمار میرود. این ترس باعث میشود مدام توقف کنیم و از ادامه دادن و تلاش کردن دست بکشیم.
ما تمام تلاشمان را میکنیم که انتخابهای بهتری داشته باشیم؛ اما شکست همیشه قسمتی از مسیر و فرایند انتخاب است. در فرایند انتخاب شغل، باید مثل یک طراح یا مخترع عمل کرد و ایدهها و طرحهای مختلف را امتحان کرد. بسیاری از این ایدهها، کار نخواهند کرد؛ اما از هر آزمایش نتایج جدیدی به دست میآوریم که در طرح بعدی از آن استفاده میکنیم. طراحان به این کار درست کردن «پروتوتایپ» یا نمونۀ آزمایشی میگویند. اگر بخواهیم شکست را از این فرایند حذف کنیم، هیچوقت نمیتوانیم از نقطۀ اول شروع به حرکت کنیم. درواقع کسی که هرگز شکست نخورده، کسی است که هیچوقت راههای جدید را امتحان نکرده است.
بخشی از این مسئله، ریشه در این دارد که گاهی بهدنبال گزینهای هستیم که تمام انتظارات ما را برآورده کند و همۀ ویژگیهایی را که از یک شغل میخواهیم، داشته باشد؛ اما در دنیای واقعی چنین گزینهای وجود ندارد. هر انتخابی مزایا و معایب خودش را دارد و هیچ گزینهای نیست که بتواند تمام آنچه که میخواهید را در خود جای دهد.
از طرفی، هر راهی که انتخاب کنید سختیها و مشکلات خاص خود را برایتان رقم میزند. این مشکلات نباید باعث شوند که تصور کنید بهکلی انتخاب اشتباهی کردهاید. به خاطر داشته باشید که در مسیر انتخاب شغل، برد و باخت، تصمیم خوب یا انتخاب بد و پشیمانی وجود ندارد، بلکه همهچیز در خصوص یاد گرفتن و پیشرفت است.
یادمان باشد همهچیز در حیطۀ نظارتی ما نیست. کیفیت تصمیمگیری به کیفیت نتیجۀ آن ارتباطی ندارد. حتی تصمیمگیری منطقی و حسابشده نیز ممکن است نتیجۀ نامطلوبی داشته باشد. مهم اینه که روی کیفیت و دقت تصمیمگیری خود تمرکز کنید. اما فراموش نکنید که هرگز نمیتوان از مشکل و سختی اجتناب کرد یا انتخابی کامل و بینقص داشت. چنین انتظاری، گاهی میتواند یکی از دلایل ترس از شکست هم باشد.
درنهایت، باید توجه داشت که فرایند انتخاب شغل، درمجموع، مسیری پیچیده است و سردرگمیها و ابهامات زیادی به همراه دارد.
جمعبندی
در این مقاله برخی از شکلهای رایج سردرگمی شغلی را بررسی کردیم تا راهکاری برای بیرون آمدن از این وضعیت پیدا کنید. اما نکتۀ مهم این است که تسلیم نشوید، مسائل خود را بررسی کنید، از دیگران کمک بگیرید، علل آنها را بیابید و حلشان کنید. تا زمانی که قدمی برندارید، هیچ ابهامی برطرف نمیشود و هیچ سردرگمیای حل نخواهد شد.
دیدگاهتان را بنویسید